همیشه فکر می کردم هیچ کس نمی تونه من را خسته کنه. اینقدر انرژی داشتم که تک نفره قادر به حرکت چندین نفر و انرژی دادن به اونها بودم. اینکه می گم بودم ، نه اینکه دارم از سالیان دراز قبل صحبت می کنم. نه
همین دو سال پیش مثل بمب انرژی بودم. اعتقاد داشتم که قادر به تغیرات اساسی در سیستمها هستم. پیش خودم می گفتم باید برای پیشرفت شرکت و کشور و . تلاش کنم تا بچه هامون بتونند خوبتر از ما زندگی کنند. در آن برهه ها بسیاری از افراد به من می گفتند که فکر نکن می تونی کار خاصی بکنی. آرام باش. می گفتند این سیستم داغونه و از دست تو و بزرگتر از تو کاری بر نمیاد. ولی همیشه می گفتم نه. ما می تونیم. ما می تونیم تغییر ایجاد کنیم.
حالا که فهمیدم نمی تونم، خسته ام. باورتون نمیشه ولی پوکیدم. داغونم. اینکه تبدیل شدم به یه آدم سرخورده و ناتوان.
خلاصه دستت درد نکنه ژن خوبی که من را به این روز انداختی
متشکرم ژن خوب
درباره این سایت